سجادپورنظری

مقالات عمران -نرم افزار های مهندسی و...

سجادپورنظری

مقالات عمران -نرم افزار های مهندسی و...

زنگ انشاء


بسمه تعالی

زنگ انشاء میشود ، معلم وارد می شود

برپا وبر جا می شود، سکوت حاکم می شود

انشاء نوشتین بچه ها،همه نوشتن جز طاها

طاها همون بچه ی بی بابای، جمع مدرسه است      

بی چاره برای جریمش اومد رو زمین نشست

کل دانش آموزان همه دفتر به دست

جمع ثروتمندو غنی و علم پرست

 نوبت به طاهارسید

شلاق کاران می شود، ناله فراوان می شود،درد هزاران می شود

بر روی گونه ی طاها، اشک باران می شود

خط کش بالا می رود، طاها ندایی می دهد

جواب بدم هم می زنی؟؟ بلند بگویم می زنی ؟؟

ثروت بگویم بهتر است

نظر من، با همه مخالف است

وقتی بابای امین که وضعشون لرده

دست بچشوگرفت وتو شهر برده

همه آجیل وبستنی هاروجلوم خورده

با چشم دیدم و گفتم، حیف بابام مرده

گرداشتم ثروتی ،می گرقتم دفتری

می نوشتم چند خطی،تانباشم کلفتی،این بماند عبرتی

معلم سخت غمگین شد،صورتش بسیار رنگین شد،

دفتری را دیده بود،سال ها مالیده بود

هفته ی بعدش که شد،انشاء وقتش که شد

با هزاران آرزو،متغیر خلق و خو

طاها، ای پسرم دفتری گرفته ام

طاها خندیدوگفت :

گفتم شاید فهمیده ای،از نبود دفترم رنجیده ای؟

دردمن فقدان والدین وخانه نیست،دردمن راه رفتن پیاده نیست

دردمن دفترصدساله نیست،دردمن بچه های می خانه نیست

گریه ها برمن رواست، معلم در پی همسایه هاست

رضا درگوش آقا گفت می دانم،قصه ی خواهرانش جفت می خوانم:

درد او درمانش ،یارب است،قصه ی جور کردن نان شب است

دردطاها کودک یک ماهه است،کار های خواهر بیست ساله است

درداو چاره ی بی شیری سمانه است،غصه اش خوبان این زمانه است

خود پس از ازاین مدرسه ،در پشت بازار بن فروشی می کند

خواهر بیست ساله اش دردیدمردم تن فروشی میکند

معلم ،اشک رضاراپاک میکرد ،جای این که به سرخود خاک میکرد

یا یه فکری به پیراهن صدچاک میکرد

یه هفته نمره ها را لاک میکرد

هفته ی بعدش معلم گفت :نمره ها تغییر کرده است

همه را صفر ،طاها را بیست کرده است

معلم گفت: زین پس باید این طور بخوانیم

«میان علم وثروت بهترراثروت بدانیم»


نویسنده:فاطمه اسلامی خواه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.